کوروش بزرگ

کوروش بزرگ

کوروش بزرگ

کوروش بزرگ

مشاعره - ژ

ژاله بر لاله فرود آمده هنگام سحر
راست چون عارض گل گون عرق کرده یار
========================
ژاژ خاید ، ظرافت انگارد
هرزه گوید ، لطیفه پندارد
========================

ادامه مطلب ...

مشاعره - ز

ز سوز عشق هر گه می فرستم نامه دلبر را
فتد از نامه ام آتش پر و بال کبوتر را
==========================
ز بخت پست من آن بلبلم که پروازش
اگر بلند شود تا به آشنیان نرسد
==========================

ادامه مطلب ...

مشاعره - ر

روزگاری نازک اندامی ز من برتافت روی
می رود عمری که در زلفش گرفتارم هنوز
=======================
رو نمیآرد به مهر و ماه تا آیینه هست
می شناسد یار ما قدر نگاه خویش را
=======================

ادامه مطلب ...

دنیای تازه


پیر مردی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار بود . درحالی که مسافران در صندلی های خود نشسته بودند ، قطار شروع به حرکت کرد . پسر که کنار پنجره نشسته بود ، به محض شروع حرکت قطار پر از شور و شوق و هیجان شد ، دستش را از پنجره بیرون آورد و در حالی که هوا را با لذت تمام لمس می کرد فریاد زد : ((پدر ، نگاه کن درخت ها حرکت می کنند! زمین به دنبال ما می آید !)) پیر مرد با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد . کنار مرد جوان ، زوج جوانی نشسته بودند که با دقت فراوان به حرف های پدر و پسر گوش می کردند و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه 5 ساله رفتار می کرد و شیطنت های بچگانه می داشت ، متعجب شده بودند . ناگهان پسر جوان دوباره فریاد زد : ((پدر نگاه کن ، دریاچه ، حیوانات و ابر ها با قطار حرکت می کنند ، چه زیباست این مناظر ، شما از این همه زیبایی و حرکت همزمان این ها متعجب نیستید ؟!))


برای خواندن بقیه داستان به ادامه مطلب بروید ...

ادامه مطلب ...